همه خودشان نيستند اين روزها...

واقعا نمیدونم چی بنویسمدر این حد توهین و تحقیر از طرفخانواده.خواهر من کاش بفهمی برای موقعیتی کهتوش گرفتار شدین کوبیدن بقیه راه چارش نیستاز اینکه به خاطر ما دست به این کار زدینخیلی ممنونیم ، از اینکه اوضاع اینجوری شدمتاسفم ، از اینکه احساس میکنی این اوضاعتقصیر ماست ، تا قبل از اینکه خیلی دیر بشهجمع و جور کنید برگردید تا بیشتر از این شرمندهشما نشدیم. تنهایی همیشه قسمت ما بوده و هستولی ای کاش هیچوقت کسیو سرزنش نکنید بابتزندگی ای که فکر میکنه درست بوده.خیلی غمگینم بابت حرفای دیروز ولیسعی میکنم دلم مثل همیشه نشکنه و با گریهخودمو اروم کنم. همه خودشان نيستند اين روزها......ادامه مطلب

ای آرمیده در دل ... بمان بمان ... کنار روزهای مه آلود کنار بانوی مه آلود این روزهااا به سان دریاااا کنار ساحل... تب کرده بود  ساعت بهاریم وقتی نسیم وسوسه ام میکرد ،عطر تو را به همراه داشت در مه آلود ترین روزهاا تصویر تو همیشه ترین  بود از تمام دنیا دلم هوای تو را کرده این عجیب است اینگونه ناگهانی دل همه خودشان نيستند اين روزها......ادامه مطلب

عطر تنم را به خاطر بسپار

با چشمان بسته

با دستهای بسته

با روحی به زنجیر کشیده شده

عطر مرا از فاصله های دور به خاطر بسپار

اگر روزی روزگاری از فرسنگها ، بوی عطر تنم به مشامت خورد

دبوانه وار ، به سمتم بیایی

دیوانه وار ، بو بکشی

دیوانه وار ، بمیری

و من مست شوم  و بگویم :

عروسک کوکی من خوش آمدی

☟

☟

☟

☟

☟

بودنے ، چون بودن توست آرزو

 

امضاء : بانوی سرخ

 

 

 

 

همه خودشان نيستند اين روزها......

دوباره پائیز  

دوباره هجوم خاطرات 

دوباره تکرار آرزوهای تاریخ گذشته ...

مگه میشه به اسمون نگاه نکرد

مگه میشه چشما رو نبست و آرزویی نکرد

آرزوهای دور افتاده ، دور مانده، زیر پا له شده ...

پاییز همیشه فصل سرد زندگیست

بدون هیچ دلگرمی

 

 

 

+ پاییزم اومد رفیق ...

_ اوهوم ، اومد

+ میای یه آرزو کنیم ؟

_ چه آرزویی رفیق ؟

+ خیلی وقته آرزوی تازه ای ندارم ، تکرار آرزوهای فصل های قبل

 

 

 

 

همه خودشان نيستند اين روزها......